جدول جو
جدول جو

معنی سیا کو - جستجوی لغت در جدول جو

سیا کو
نام ارتفاعی در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیر مو
تصویر سیر مو
موسیر، گیاه علفی پایا خودرو و خوراکی شبیه سیر از تیرۀ نعناعیان با گل های سرخ یا بنفش که بلندیش تا ۳۰ سانتی متر می رسد و در طب قدیم برای تقویت معده به کار می رفته، سیر کوهی، سیر صحرایی، سقوردیون، اسقوردیون، اشقردیون، ثوم برّی، بلبوس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاه رو
تصویر سیاه رو
کسی که چهره اش سیاه باشد، کنایه از عاصی، گناهکار، رسوا، شرمنده، روسیاه
فرهنگ فارسی عمید
کسی که سیم های برق یا تلفن یا تلگراف را از جایی به جای دیگر می کشد و مرتب می کند، آلتی که زرگر با آن مفتول طلا و نقره می سازد
فرهنگ فارسی عمید
(یَهْ)
بدکار. بدعمل. بی آبرو، شرمنده. خجل. سیه روی. رسوا. بی آبرو. (ناظم الاطباء) :
گر دین حقیقت بپذیری شوی آزاد
زآن پس نبوی نیز سیه روی بداختر.
ناصرخسرو.
لیکن چکنم من سیه روی
کافتاده بخود نیم درین کوی.
نظامی.
مگردان سیه روی چون دخترم
به اوراق طوبی بپوشان سرم.
نزاری قهستانی.
بصدق کوش که خورشید زاید از نفست
که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست.
حافظ.
خوش بود گر محک تجربه آید بمیان
تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد.
حافظ.
رجوع به سیاه روی و سیاه رو شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از بخش سیاهکل و دیلمان شهرستان لاهیجان. دارای هوای معتدل. آب قرای آن از رود خانه شمر و دوخرارود است که از ارتفاعات جنوبی سرچشمه میگیرد. محصول عمده آنجا برنج، چای، ابریشم و لبنیات. شغل عمده اهالی زراعت و گله داری است. این دهستان شامل 150 آبادی بزرگ و کوچک و صدها محل گله داران (به اصطلاح محلی کلام) است. جمعیت دهستان در حدود 18000 تن است. قرای مهم آن لشکریان، کوچیل، لیش و چوشل است. قصبۀ مرکزی بخش سیاهکل و دیلمان شهرستان لاهیجان، واقع در 25 کیلومتری جنوب غربی لاهیجان. حدود 1000 تن جمعیت دارد، ولی در پائیز و زمستان سکنۀ آن به 2000 تن میرسد. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(دَ اُکْ کُ)
دیاکو. یونانی دیوکس نخستین پادشاه ماد که دورۀ سلطنتش را بتفاوت از 701 یا 708 تا 655 قبل از میلاد یا از حدود 709 تا 656 قبل از میلاد گفته اند. شهر همدان را بنا نهاده و پایتخت خودقرار داد. در اجرای عدالت سختگیر بود و در سراسر قلمرو خود جاسوسانی داشت پسرش فرورتیش جانشین او شد. (از دائره المعارف فارسی) و نیز رجوع به تاریخ ایران باستان ج 1 ص 170 و تاریخ کرد ص 55، 57، 70 و 71 شود
لغت نامه دهخدا
بی آبرو، رسوا، بی عزت، (ناظم الاطباء)، روسیاه، شرمنده:
با اینکه از او سیاه رویم
هم هندوک سیاه اویم،
نظامی،
رجوع به سیاه روی شود
لغت نامه دهخدا
(یَهْ)
سیه موی. کسی که موهای سر و روی او سیاه باشد. (ازناظم الاطباء). مجازاً، جوان:
جهان شده فرتوت چو پاغندۀ سدکیس
کنون گشت سیه موی و عروسی شد جماش.
بوشعیب.
برون آورید از شبستان اوی
بتان سیه موی خورشیدروی.
فردوسی.
پیری رسید موی سیاهت سپید شد
یار سفیدروی سیه موی را بخواه.
سوزنی.
بر زال سیه موی مشاطه شده چنگی
بر طفل حبش روی معلم شده نایی.
خاقانی.
دل از امتاع دنیا و حطام او برداریدو گرد سیه مویان نگردید. (سندبادنامه ص 156). رجوع به سیاه مو و سیاه موی شود
لغت نامه دهخدا
نام کوهی است کشیده در میانۀ ری و اصفهان و بیشتر دزدان در آن براه زنی پردازند، (آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سیاهرو
تصویر سیاهرو
بی آبرو ورسوا و بی عزت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه رو
تصویر سیاه رو
کنایه از بی آبرو
فرهنگ فارسی معین
سیه رو، گناه کار، بزه کار، شرمنده، خجل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سیاه رو، بی آبرو، بی عزت، رسوا، ننگ آور، شرمنده، خجلت زده، شرمسار
متضاد: سرفراز، مفتخر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
روستایی از توابع گرگان، سیاه تلو، از گیاهان خودرو و تیغ دار
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای واقع در منطقه ی تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع جنت رودبار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دو هزار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
کچلی شوره بسته
فرهنگ گویش مازندرانی
تیر برق
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبی که بر روی دیوار خانه گذارند و شاه تیرها بر آن جای گیرد
فرهنگ گویش مازندرانی
چشمه ای در روستای یخکش بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
نی شکر
فرهنگ گویش مازندرانی
نام درختی است
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع جنت رودبار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
فروردین ماه فرس قدیم، روشنایی زا
فرهنگ گویش مازندرانی
حشره ای گزنده و سیاه رنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان چهاردانگه ی هزارجریبی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
شب های احیا سه شب نوزدهم، بیستم و بیست و یکم ماه مبارک رمضان
فرهنگ گویش مازندرانی
یک بار کوبیدن، جداسازی دانه های گندم از ساقه و خوشه با چوب
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع گنج افروز بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
منطقه ای نزدیک روستای کردیچال کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی
هاون چوبی بزرگ، سیرکوب، نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
آب معدنی که از زمین های جنگلی جوشد
فرهنگ گویش مازندرانی
هوای ابری
فرهنگ گویش مازندرانی